فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 14 اردیبهشت 1403

ارهاب

گوشه ی چشمم ستاره یی ست دیده ای آن را ؟ ندیده ام حبه ی انگور از آسمان دست فرا برده ، چیده ام حبه ی انگور از آسمان ؟ پس تو زمین را ندیده ای بستر خون اس…

گوشه ی چشمم ستاره یی ست
دیده ای آن را ؟
ندیده ام
حبه ی انگور از آسمان
دست فرا برده ، چیده ام
حبه ی انگور از آسمان ؟
پس تو زمین را ندیده ای
بستر خون است و آتش است
این که در او آرمیده ام
گوشه ی چشم مرا ببین
خنجر بهرام سرخ ازوست
روی زمین از چکیده هایش
نقشه ی دریا کشیده ام
گریه ی خونبار توست ؟
نه
بحر گدازان دوزخ است
من همه شب در گدازه هاش
همچو حبابی تپیده ام
دود جسد ها ز روی خاک
تا دل افلاک می دود
رقص کنان در فضای آن
سایه ی ابلیس دیده ام
پیش نگاهم تمام شب
چشم ز وحشت دریده یی ست
از دل آوار هر سحر
جیغ جنون زا شنیده ام
دست تو انگور چیده است
از دل من خون چکیده است
گر تو بهشت آفریده ای
من به جهنم رسیده ام

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج