فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 14 اردیبهشت 1403

آنان که خاک را

تمام دلم دوست داردت تمام تنم خواستار توست بیا و به چشم قدم گذار که این همه در انتظار توست چه خوب و چه خوبی ، چه نازنین تو خوب ترینی ، تو بهترین چه بخت…

تمام دلم دوست داردت
تمام تنم خواستار توست
بیا و به چشم قدم گذار
که این همه در انتظار توست
چه خوب و چه خوبی ، چه نازنین
تو خوب ترینی ، تو بهترین
چه بخت بلندی ست یار او
کسی که شبی در کنار توست
نظر نه به سود و زیان کنم
هر آنچه بگویی همان کنم
بگو که بمان ، یا بگو بمیر
اراده ی من اختیار توست
به گوشه ی چشمی نگاه کن
ببین چه به پایت فکنده ام
مگر به نظر کیمیا شود
دلی که چنین خاکسار توست
خموشی ی شب های سرد من
چرا نشود پر ز شور عشق
که لغزش آن دست های گرم
به سینه ی من یادگار توست
ز میوه ی ممنوع حیف و حیف
که ماند و به غفلت تباه شد
وگرنه تو را م یفریفتم
که سابقه یی در تبار توست
چنین که ملنگم ، چنین که مست
که برده حواس مرا ز دست ؟
بدین همه جلدی و چابکی
غلط نکنم ،‌ کار کار توست
به دار و ندارم نگاه کن
که هیچ به جز عاشقی نماند
تمام وجودم همین دل است
تمام دلم بی قرار توست

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج