فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 28 اردیبهشت 1403

آستان یار و آن گه خون من

آســـتـــان یـــار و آن گـــه خـــون مـــنشـاد بـاش، ای طـالـع میمون منبـاده خـواهی خـورد، روشن شـد مزاجچـون چـنین شد بـار اول خون منبوالعجب کاری ست، …

آســـتـــان یـــار و آن گـــه خـــون مـــنشـاد بـاش، ای طـالـع میمون من
بـاده خـواهی خـورد، روشن شـد مزاجچـون چـنین شد بـار اول خون من
بوالعجب کاری ست، من مشغول جانوان رقـیـبــت در چــرا و چـون مـن
کـاری افـتــاده ســت بــا شــبــهـا مـراتو بخسپ، ای بخت دیگرگون من
کـشـتـی و بـازم رهـایـی شـد ز هـجـردیـــر زی درد درون افــــزون مــــن
خــون دل از دامـن، ای دیـده، مـشـوییادگـارسـت این ازان مـجـنون مـن
شــعـر خــســرو مـایـه دیـوانـگـیـســتتـا نـیامـوزد کـسـی افـسـون مـن

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج