محمد کشاورز
آخر اي عشق به دادم نرسيدن تا كي
آخر اي عشق به دادم نرسيدن تا كي
عطش آلود تو را جام نديدن تا كي
من كه چون سايه به دنبال توام در همه حال
پس از اين شاخه به آن شاخه پريدن تا كي
شاه خوبان شدي و روي ز ما پوشيدي
چون سليمان شدن و مور نديدن تا كي
روز اول كه به عشق تو گرفتار شدم
چون الف بودم، چون دال خميدن تا كي
دوستان كوهكني پيشهي هر روزه ماست
مثل فرهاد به شيرين نرسيدن تا كي