به نام یگانهی هماره جاوید
ایکاش، سروِ قامتش، از در، بیاید
حسّی، درونِ من، به شور و، شر، بیاید
در بیت بیتِ شهرِ قلبم، جای دارد
جز، او، نمیخواهم، کسی دیگر، بیاید
دل، دوست دارد، دستِ گرمِ پُرمحبّت
گرمای دستش، کاشکی، بر سر، بیاید
از بوسههای گرمِ او، احساسِ مهری
در سرسرای سینهو، پیکر، بیاید
هر لحظه با، آوای دل، کردم صدایش
گفتم که شاید، یک نَفَس، در بر، بیاید
آخر، کجا رفت آن زمانِ کودکیهام؟
یک بارِ دیگر، کاشکی، مادر، بیاید
زهرای او، زَهرست در کامش روانه
گلبوسهای شیرین به کامش گر بیاید،
تنها از الطافِ صفای مادر است آه
آیا شود مهرش بر این دختر بیاید؟
رویا شده دیگر برایم بوسههایش
خوابش مگر در جوششِ بستر بیاید
زهرا حکیمی بافقی (کتاب نوای احساس)
تقدیم به روان آسمانی مهربانمادرم:
فاطمهصغری ناصری
که هر سال چهاردهم شهریورماه، سالروز بغض نبودش است.
موقع رفتن هنوز جوان بود.

