فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 16 مهر 1403

پایگاه خبری شاعر

یك شب مهتابی،صفورا نیرّی

یك شب مهتابی

 

شعله های آتش

یك شب مهتابی
دهكده رفته به خواب
باپدر می گشتیم
لب رودی پر آب

سردمان بود و پدر
آتشی روشن كرد
هركس از هر گوشه
تكه چوبی آورد

شعله های آتش
سرخ و نارنجی و زرد
چهره های ما را
نورباران می كرد

ناگهان”احمد” گفت:
بچه ها،آن بالا
شعله ها ساخته اند
شكل طاووسی را

بعد از آن هرشعله
پیش چشمان ما
شكل مخصوصی داشت
زنده بود و زیبا

شعله ای،اسبی بود
شعله ای، یك آهو
شعله ای،شكل عقاب
شعله ای هم یك قو

كم كم آتش خوابید
زیر خاكستر و دود
شاد بر می گشتیم
چه شب خوبی بود .

شاعر : صفورا نیرّی