محمد رضا خانزاده چرخاب
یتیمی را ببین
یک تکه نان خشک
در دستان فقرش
لباسی کهنه بر اندام رنجورش
به پایش پاره ،نعلینی
سرایش کوخ ویرانی
به کف از بوریا ،مفرش
چکد غم زیر سقف چوبی ی آن
به روی دامن طفلی
که از دنیا فقط مادر
غمش بر سینه می ریزد
مگر تقدیر می ترسد
که از ما هم پدر گیرد
و یا در فقر اندازد
ز کاخی ،کوخ بر سازد
به آواری شبانگا هان
بسوزاند به آتش ثروتی را
دلی محزون کند از غم
و از کاشانه ی ما هم یتیمی
به دست فقر برخیزد
بیا تا فرصتی
در پیش رویست
یتیمان را
به سامانی رسانیم
بخش شعر نیمایی | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران