فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 5 بهمن 1403

پایگاه خبری شاعر

یاسر شفیعی (تائب) – مست

داراگر گیسوی ِیارم باد، باکم نیستش
یا شود ابروی او جلّاد ، باکم نیستش

کعبه چشمش،گربگوید اذانش را بلال
حق پرستی هم زسرافتاد،باکم نیستش

برج وباروی دلم با تخت وتاجی میدهم
میدهم با غمزه ای برباد، باکم نیستش

هفت شهرعاشقی،هفت خط مستی میروم
دیو از شهنامه زد فریاد ، باکم نیستش

چون دلی دارم گرودر دامن شیرین خود
خسروی رابنده چون فرهاد باکم نیستش

چون مخّدرچشم ِ یارم می کند آرام دل
خلق هم گوید مرا معتاد ، باکم نیستش

گفته استادِ جهان کیفردهم من شرک را
مشرک و پابند و هم استاد باکم نیستش

………………………………….
پ.ن

لهجه ی
درد ، عجیب است ، فقط ما بلدیم .
( تائب)

دوستان عرض سلام و ادب .
همیشه عاشق و همیشه سلامت باشید .

شاعر یاسر شفیعی (تائب)

بخش غزل | پایگاه  خبری شاعر


منبع: شعر نو