گل بوسه ها
باز آسان دل بریدی از دل دیوانه ام
باز گم کردی منت را تا کنی بیگانه ام
خانمان سوزم چه شد که دل بریدی اینچنین؟
خانه ام سرشار عطرت می روی از خانه ام
ای سرم را شانه هایت تکیه گاه هر شبش
بعد از این دستان حسرت می زند هی شانه ام
با قفس مانوس کردی مرغ دل را بی نفس
در دلم مرده است دیگر شوق آب و دانه ام
یاد آن گل بوسه های عالم مستی بخیر
یاد آن شب بوسه های پر تب و دزدانه ام
شمع من خاموش منشین روشنی افشان ببین
من همانم آنکه عمری بر سرت پروانه ام
کلبه ی عشق و صفایم بی تو زندان غم است
باش تا قصری بسازیم از همین کاشانه ام
ناز من اندک درنگی تا تماشایت کنم
می روی همچون بم از غم از درون ویرانه ام
ایکه دل با یک نگاه مستت افسون شد، بمان
می روی بر گوشت اما می رسد افسانه ام
#نسرین_حسینی
404/4/7