فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 25 بهمن 1403

پایگاه خبری شاعر

گریه هایم در هفت روز

محمد مهدی سروش

من
کنجی از این دیوار نازک …
پوشه ای از کاهگل های دیواری …
عکس سهراب ، روی میخ فرسوده ای …
یادم میاد
قایقی داشت سهراب …
ای سهراب شعرها …
قایقی داشتی فقط در ذهنها مانده …
تمامش میکنی زندگی را تا برویم دورترین جا ؟
و اما
پدرم …
گنجینه ای کنار دیوار کاهگلی …
این جیب نه ، اون جیب نه ، تو جیب ساعتیش …
کمی مغز پسته ، بادوم زمینی …
خوشحال به کنجی می نگرد …
به کنجی که عکس سهراب روی میخ فرسوده ای بود …
پدر، به چه می اندیشید ؟
چیزی گلویش را میفشرد…
و ترکید چیزی که نباید …
حالی بود که حتی سهراب هم نتونست کمکش کنه…
در نهایت
مادرم …
خدایا، دیدیش تازگی ها ؟
هفت روزه گذشته، ازش خبری داری ؟
اشکهاش جاری شد پدرم …
بازهم سهراب نتونست کاری بکند …
پدرم گریه هایش چون سیلی جاری بود …
خانه قدیمی، حیاطی با درختهای خشکیده در هفت روز …
هفت روز مادرم باهاشون حرف نزد …
و اما
گریه هایمان در هفت روز …
کاسه ای پر شده از قطره های آب سقف …
ریختم به دیوار کاه گلی …
حتی دیوارهایمان دیگر بوی نم نداد …
مادرم را میخواستند …
پدرم گریه میکرد …
به عکس سهراب خیره شدم …
به آن میخ فرسوده ای که در نهایت افتاد …
سهراب شکست …
میخ فرسوده خانمان هم طاقت دوری نداشت …
پدرم خیره بود …
پرسیدم پدر بریم ؟
خیره مانده بود …
و اما هفت روز دیگر گریه …
حتی پدر هم طاقت دوری نداشت …
خداحافظ …

بخش شعر سپید | پایگاه  خبری شاعر


منبع: سایت شعر ایران