با اینکه عطر رویش،پوشیده بیشه ای را
بیهوده آب دادم،خشکیده ریشه ای را
***
بی اعتنا به حالم در را به روی من بست
بی اختیار دستم کوبیده شیشه ای را
***
با تار گیسوانش هرشب ببافد این دل
ابریشمین خیالی،نادیده نقشه ای را
***
عمری تلاش کردم کمتر نمی شود غم
این بیستون لجباز،ساییده تیشه ای را
***
این باغبان تقدیر از بابت شرابم
کرده نصیبم آخر،پوسیده خوشه ای را
***
تا کشک خود بسابم با عشق و با توهم
پیدا کنم مناسب ،سنجیده گوشه ای را
**********************
کیوان…………20/10/96
بیهوده آب دادم،خشکیده ریشه ای را
***
بی اعتنا به حالم در را به روی من بست
بی اختیار دستم کوبیده شیشه ای را
***
با تار گیسوانش هرشب ببافد این دل
ابریشمین خیالی،نادیده نقشه ای را
***
عمری تلاش کردم کمتر نمی شود غم
این بیستون لجباز،ساییده تیشه ای را
***
این باغبان تقدیر از بابت شرابم
کرده نصیبم آخر،پوسیده خوشه ای را
***
تا کشک خود بسابم با عشق و با توهم
پیدا کنم مناسب ،سنجیده گوشه ای را
**********************
کیوان…………20/10/96
شاعر کیوان باقری فام
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو