لنگیدن و رویای دویدن ابدی نیست
از خویشتن خویش رمیدن ابدی نیست
***
ذهنم شده درگیر به کابوس عجیبی
با دلهره از خواب پریدن ابدی نیست
***
ماندم پس یک سایه ی وحشت به گناهی
یک گوشه ودر کنج خزیدن ابدی نیست
***
نفرین به هر زنگ جدایی و نفیرش
این ناله ی ناقوس شنیدن ابدی نیست
***
ادغام شود مرز تخّیل و تعّقل
بیهوده پی سایه دویدن ابدی نیست
***
خیس عرق شرم بپوسد دل غمگین
دلشوره گرفتن و تپیدن ابدی نیست
***
هر قصه تمام است به یک پرده ی آخر
در خلوت خود زجر کشیدن ابدی نیست
********************
کیوان…………..11/1/96
از خویشتن خویش رمیدن ابدی نیست
***
ذهنم شده درگیر به کابوس عجیبی
با دلهره از خواب پریدن ابدی نیست
***
ماندم پس یک سایه ی وحشت به گناهی
یک گوشه ودر کنج خزیدن ابدی نیست
***
نفرین به هر زنگ جدایی و نفیرش
این ناله ی ناقوس شنیدن ابدی نیست
***
ادغام شود مرز تخّیل و تعّقل
بیهوده پی سایه دویدن ابدی نیست
***
خیس عرق شرم بپوسد دل غمگین
دلشوره گرفتن و تپیدن ابدی نیست
***
هر قصه تمام است به یک پرده ی آخر
در خلوت خود زجر کشیدن ابدی نیست
********************
کیوان…………..11/1/96
شاعر کیوان باقری فام
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو