علی اصغر اقتداری
مرا دنبال کنید
رنگ شــعــر
رنگ زمینه
دفاتر شعر علی اصغر اقتداری (حرمان)
آواز های زخمی
آخرین اشعار ناب علی اصغر اقتداری (حرمان)
کوچک ترین سر…
پاییز…
توحروف رمز ق…
سهمی ولو ناچ…
آتش فراق…
کوچکترین سرباز
ظهر بود و بی امان،امواج تف؛
می وزید و خاک، آتش می گرفت
تشنه ی وامانده در این گیرودار؛
با لب صد چاک ،آتش می گرفت
***
خاکِ داغ و های های تشنه ها
خیمه ها را درد باران کرده بود
خیمه ای را از عطش در التهاب؛
خیمه ای را شعله در جان کرده بود
***
تشنگی در اوج بیداد و فرات؛
شرمسار از کام خشک کودکان
شعر تلخ و صبر سوز«العطش»
بود جاری بر لب پیر و جوان
***
خار ها با تیغ های جهل خود؛
طعنه برایل شقایق می زدند
دست های جهل با فرمان بغض؛
سنگ بر قرآن ناطق می زدند
***
عطر«هل من ناصرِ»سلطان گل ؛
با مشام دشمنان بیگانه بود
آن که شد سر مست از این عطر مدام؛
بلبلی از عشق گل دیوانه بود
***
غنچه ی شش ماهه ای لب باز کرد
تا بگوید راز خود با باغبان
با زبان بی زبانی حرف زد
از تب پرواز خود با باغبان
***
با لب خشکیده از سوز عطش
گفت :ای بابا!هوا دارت منم
یاورانت در تف و خون خفته اند
دیگر اکنون آخرین یارت منم
***
با همین قنداقه و لب های خشک
می شوم کوچک ترین سرباز تو
بلبل خود را فدای عشق کن
تا شود هم بال با پرواز تو
***
تا شود اثبات مظلومیّتت
باید این خون نامه را امضا کنم
با نثار خون خود در این زمین
دشمن دین تو را رسوا کنم
***
رفت و تیر حرمله بیداد کرد
آسمان گلرنگ شد از خون او
تا قیامت اشک باران می کند؛
شیعیان را قصه ی تیروگلو
۱۵
شاعر درخواست نقد دارد
بخش چهار پاره | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران