یک نفر نیست خریدار غم کهنه ی آدم باشد؟
خوش خیال و زنده دل ساده و بلغم باشد؟
بین این آشفته بازارِ خرابِ زندگی …
میشود قوری عشق ترک خوردهی ما دَم باشد؟
خواب دیدم آمدی بخت سیاهم شُد سپید
آرزو دارم که تعبیرش ، چو رویا باشد
کاش در قصه من صاحب آنحلقهی زوجی باشی
گرچه سرتا به سرش غُصه و ماتَم باشد
خاطرم نیست زنی مثل تو رویایی و شاد…
این همه آب که قادر نشده قطرهءِ ‘شبنم’ باشد
عادتم دوری زِ هر جمع و جماعت بود و ؛
یک نفر نیست بیاید که فقط موی دماغم باشد؟
#حسین_برقی
چ ِ