نوای نای غمت تا به جان گوش نشست
دلم کنار ره دیده لاله پوش نشست
هزار ناله بی درد شد زشهر بلند
دلی که داشت غم عالمی خموش نشست
هنوز شعله اتش نشاط رقص نداشت
که گشت کاسه دل داغ و خون به جوش نشست
گذشت از شط مستی دلی که در همه عمر
نه با پیاله نه با پیر می فروش نشست
به جای اینکه نشیند به کنج خانه (کمال)
نهاد گوشه ای از خانه را به دوش نشست
دلم کنار ره دیده لاله پوش نشست
هزار ناله بی درد شد زشهر بلند
دلی که داشت غم عالمی خموش نشست
هنوز شعله اتش نشاط رقص نداشت
که گشت کاسه دل داغ و خون به جوش نشست
گذشت از شط مستی دلی که در همه عمر
نه با پیاله نه با پیر می فروش نشست
به جای اینکه نشیند به کنج خانه (کمال)
نهاد گوشه ای از خانه را به دوش نشست
شاعر کمال مسیبی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو