فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 20 آذر 1403

پایگاه خبری شاعر

کریم لقمانی – بیا فریادگردیم

بیا یک امشب دیگر من وتو مست گردیم
دراین دنیای وانفسا هرآنچه هست گردیم
فراموشش کنیم ، یک بار غمهای زمانه
نه زندانی میان کوچه ی بن بست گردیم
بیا تا جرعه جرعه بغضمان آوارسازیم
چوسدی روبروی غصه ها دیوار سازیم
رها گردیم ازاین تعبیرهای بچه گانه
نه با آشقتگی ها عشق خود ادبار سازیم
بیا فریاد گردیم ، گم شویم ، دیوانه باشیم
فراری ازهمه ، درغربتی بیگانه باشیم
بیا آغوش شب ، دور از نگاه زیر کانه
همیشه مست کنجی دردلِ میخانه باشیم
**==**==**==**
درخانه ی متروکه ی دل
نیست کسی!
دق الباب مکن
من ویک سایه ی تنهاسکونت داریم
نه چراغی سوسوبکندنبض دلش
نه درختی که بهارش باشد
جزخزانی که درحال فروریختن است
برگ دلش !
وسکوتی مطلق
گُرگرفته ره حنجره ام
بادوچشمی چسبیده به در
انتظارم!
شایدبیایدبگُشایدآنرا
تا پروازکنم ازقفسم
به دیاری پرازعشق وشگون
ظلم قابیل به هابیل نباشد آنجا
s@rv

شاعر کریم لقمانی

بخش غزل | پایگاه  خبری شاعر


منبع: شعر نو