فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 13 مهر 1403

پایگاه خبری شاعر

کاظم رستمی

احرام****
زمزمه می شود
نامت را حنجره ها فریاد می زنند
از سرخی دردها که بگذریم
رنج ها را که فراموش کنیم
زخم هایت کاری ترند
کدامین حس
احساست خواهد کرد
ادراکی جاودانه
در ذهنم
حضوری است سرشارتر از جذبه ی خورشید
حدیث ثقلین
این چنین می خوانی ام
احرام ها که بسته شوند
محرم که شویم
هر گوشه ای از حریمت قبله ای است
عاشقی کار هر روز ذرات معلق
در فضای توست
عاشقانه هایشان را بسرایند
در حریم تو
هیچ دلی غریب نیست
غربتت
د لم را دلداده می کند

ردپا***
دلتنگ دلتنگی هایت می شوم
با جمله هایی الکن
خواهم نوشت
رد پاهایی جا مانده
بر دفتری
وقتی خورشید بتابد
آشکار می شوی
با واژه هایی عاشق
مرا می خوانی
حضوری دوباره
ضامن درماندگان
تکرار می شوی در من
قنوت هایم
سجده هایم
رکوع هایم
خوانده می شوی
دو رکعت عاشقی
در صحن شما
مرا خواهد برد
به سمت نور

منزل آفتاب***
وقتی دلت هوایی شود
عاشق که شوی
غم که وجودت را فرا بگیرد
را ه ها تو را می کشانند
غربتی است رنگین
در تلاطم شادی هایی بکر
مفهوم عشق را در خواهی یافت
قدم از قدم که بر داری
زائر خواهی شد
با حرفهای دلی دلداده
دلدادگی ات گل خواهد کرد
اینجا منزل آفتاب
خواهد تابید
پرتوهای نور خواهند گفت
از حیثیت ذرات آسمان
کمی بایست
صدای آیه ها را خواهی شنید
وقتی سجده ها
به خلوت خدا می اندیشند

حریم یار ****
نذر گریه ها می شوند
گریه ها نذر
در تن پوشی از احساس و عقل
وا می ماند از گفتن
حرف ها خواهند خشکید
حسی است رویایی
خواهشی است مدام
در هجوم ثانیه های عاشق شده
دل باید سپرد
به بودن
در حریم یار
من قطره
او دریایی است
دردها فراوان
از خیسی چشم ها
کتاب ها که بنویسند موج خواهم برداشت
برای گفتن
درک حضورتان سخت می نماید
در تن وجدانم
همیشه زنده ای

دروازه ی بهشت***
نامه های سر به مهر
ضریحت را می خوانند
با قطرات اشک
در هم تنیده می شوند
شوق حضور
خداحافظی
پر پر می شوند احساسات
شعرها
داستان ها
زمزمه می شوند
یا امام الرئوف
چند قدم می توان با خدا بود
نفس کشید
ریه ها از عطر نسیمت
پر و خالی می شوند
می شود دنیایی ساخت
با همین چند قدم
پر شد
خالی شد
و رسید به دروازه ی بهشت
با آیه های نازل در حریمت