فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 17 تیر 1404

پایگاه خبری شاعر

کارن مقدم – رود اروند

ميانِ آتش و طوفان ، تو تنها بى همانندى..!!
كه ميتازى به چشمانم ، به هر تدبير و ترفندى…

چه كردى با دلت اى غنچه ى زيباى دور انديش
كه بر ديوانگى هايم ، چنين نزديك ميخندى

ميان مى پرستانِ شرابِ نابِ گيسويت
دلت را بر منِ دلخسته ى بى باده ميبندى

شبى بر روزِگار سردِ خود با درد خنديدم!!
چنين گفتى : تو در ايامِ پايانىِ اسفندى…

نوشتم گر مرا آتش تصور ميكنى ، دودم…
تو گفتى : دود هم باشى ، برايم دود اسپندى

نوشتم من سراسر صخره ام ، راهى پر از آشوب
نوشتى : باشكوهى ، سَنبلى ، كوهِ دماوندى …

نوشتم در نگاهم ، چشم تا چشم تو ديوار است
نوشتى : نازنينم با خودم يك عمر هم بندى

نوشتم دور شو از من ، سراسر خشم و فريادم
تو خنديدى و گفتى : خشمِ بابايى به فرزندى..!؟

در آخر يك نظر گفتى، تو را چون چشمه ى آبم…
نوشتم :آب … چون گرداب هاى رود اروندى..!!

#كارن_مقدم

شاعر کارن مقدم

بخش غزل | پایگاه  خبری شاعر


منبع: شعر نو