جهان بعد از تو بر من تيره خواهد بود ، ميدانم
پريشانى و شب ميماند و اندوه بر جانم
پريشانى و شب ميماند و اندوه بر جانم
دليل خنده هايت از شبِ اول مشخص بود…
دليل گريه هاى هر شب خود را نميدانم ..!!
شباهنگـام ، زنـگِ نـاله از كُنـجِ اتاقى سرد …
بر اين كابوس رخوت بارِ غم ، هر سفره مهمانم
به عشقت ، بارها از توبه كردن “توبه” ميكردم
تو بد كردى و من از “توبه هاى” خود پشيمانم
بگو من بنده ى عشقم و يا “عشق” است در بندم؟
نگهبانم ، ولى در گوشه ى تاريكِ زندانم…!
دل از اين ابرِ باران زا بريدن كار سهلى نيست!
تو ميدانى كه حتى تشنه ى يك قطره بارانم…
تو ميدانى كه دنيا بعد از اين با من چه خواهد كرد
ولى مـن بـا تو حتـى يـك شبِ ديگر نميـمانم
#كارن_مقدم
شاعر کارن مقدم
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو