يكى در ظلمتِ شب هاى سرما ، ساده ميميرد
يكى در زيـر آوارِ ستـم ، افتـاده ميميرد
يكى در زيـر آوارِ ستـم ، افتـاده ميميرد
يكى با مشتِ خونين با شعارِ مرگ بر ظالم
يكى در اوجِ شَهوت در هواى باده ميميرد
يكى ميداند و با پوستينِ جهل ، خواهد خفت
يكى همـراه يـارانِ وطن ، آزاده ميميرد
يكى در انتظار مرگِ خِفّت بار ميگِريد..!!
يكى در راه آزادى ميانِ جاده ميميرد …
يكى با غفلت از آينده ى فرزند خود ، رد شد
يكى دلواپسِ فرداى خود ، آماده ميميرد
يكى ميخندد اين شب ها به آوازِ غم ميهن
يكى همرنگِ دلداران شد و دلداده ميميرد
يكى ميداند آزادى به فرمانِ خداوند است…
يكى از ترسِ خود ، صد بار بر سجاده ميميرد
#كارن_مقدم
شاعر کارن مقدم
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو