بلقیس بهزادی
چه ميِشد اگر او مرا ميسرود
هجا در هجا در هجا ميسرود
دلم پوك و پوسيده شد كاشكي
مرا باز يك ماجرا ميسرود
و يا مثل تصوير يك حنجره
صداي مرا بي صدا ميسرود
سكوتي زبان بستهام كرده است
دلم را زبان شما ميسرود
زماني نت گامهاي مرا
همين كوچه پس كوچهها ميسرود
دلي از تباري دگر داشتم
كه يا شروه ميخواند يا ميسرود