فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 6 مرداد 1403

چه جرم رفت که رفتی و ترک ما کردی

چـه جـرم رفـت که رفـتـی و تـرک ما کردیبـه خـون ما خـطی آوردی و خـطا کردیگـرت کـدورتـی از دوسـتــان مـخـلـص بــودچـرا بـرفتـی و بـا دشـمنان صـفـا کردیک…

چـه جـرم رفـت که رفـتـی و تـرک ما کردیبـه خـون ما خـطی آوردی و خـطا کردی
گـرت کـدورتـی از دوسـتــان مـخـلـص بــودچـرا بـرفتـی و بـا دشـمنان صـفـا کردی
کنون که قامت من در پی تو شد چو کماندل مـــرا هـــدف نـــاوک بـــلـــا کـــردی
بـه خـشـم رفتـی و اشـکت ز پـی دوانیدمچــو رفـت آب رخـم عـزم مـاجــرا کـردی
چرا چو گیسوی مشکین خویشتن در تـابشـدی و پـیرهـن صـبـر مـن قـبـا کـردی
ز دیـده رفـتــی و از دل نـمـی روی بــیـروندر آن خـرابـه نـدانـم چـگـونه جـا کـردی
اگر چـنانکه ز چـشـمم شـدی حـکـایت کنکز آب چـون بـگذشـتـی مگر شنا کردی
چو پـیش اسب تـو دیدی که می نهادم رخبـشـه رخـم زدی و بـردی و دغـا کـردی
کــدام وقــت ز احــوال مــا بـــپــرســیــدیکـدام روز نـگـاهی بـه سـوی مـا کـردی
طـبــیـب درد دل خـسـتـگـان تـوئی لـیـکـنکه دیده است که رنج کسی دوا کردی
چـو در طـریـق مـحـبــت قـدم زدی خـواجـوز دسـت رفتـی و سـر در سر وفا کردی

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج