موسی عباسی مقدم
خنده کن ای ماه این چشمان بارانی بد است
شانه ها را خم مکن سر در گریبانی بد است
تا توانی از حصار سر د غم بیرون بیا
زندگی در پشت این دیوار سیمانی بد است
از نسیم بوی لیلا تا دم سحرا پر است
ناله کردن پیش گلهای بیابانی بد است
ای زلیخا ماه را دریاب تا مهتاب هست
بیخودی در چاه باشد ماه کنعانی بد است
از غم و افسانه شیرین گل دانسته ام
گرچه شیرین است شیرین عشق توفانی بد است
پادشاهی در جهان خوب است اما همچنان
با فقیر ومردمان خسته سلطانی بد است
موسی عباسی مقدم
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران