پیغمبر دردیم که از طعنه نرنجیم
برگیم که دائم زیر رگبار تگرگیم
برگیم که دائم زیر رگبار تگرگیم
آئینه ایم،منتظر سنگ تا که بریزیم
چون قهوه ی تلخ قجری سرشار ز مرگیم
سیلی خورده ی دست سنگین زمانیم
ای درد که زاده ی خاکیم نه سنگیم
مبعوث به آهیم به غم ها رسولیم
سرگشته ی عشقیم محکوم به ننگیم
از همهمه و حرف و حدیث کناریم
عهد بستیم که با دوست نجنگیم
آوخ،هم ناله نداریم که با او بگرییم
از شیون و فریاد همانند به چنگیم
#پیمان_انگشتان_رازلیقی
شاعر پیمان رازلیقی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو