فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 17 تیر 1404

پایگاه خبری شاعر

پرسش مرغان از هدهد – ایبنا

سرویس استان‌های پایگاه خبری شاعر به نقل از (ایبنا) – زهره مظفری‌پور، نویسنده، محقق و پژوهشگر ادبی:

بعد از عذر و بهانه‌های این ۱۰ پرنده (بلبل، طوطی، طاووس، بط، کبک، همای، باز، بوتیمار، بوف و صعوه) دیگر پرندگان نیز شروع کردند به عذر و بهانه آوردن و با یکدیگر درباره تلاش خود برای رسیدن به سیمرغ صحبت کردند.هر کدام بعد از دیگری مثل افراد بدون آگاهی عذری می‌آورند و به جهل خود اعتراف می‌کنند و اگر در مورد اصل مطلب چیزی نگفتند اما در مورد حواشی و جزئیات سخن‌های بسیاری گفتند:بعد از آن مرغان دیگر سر به سرعذر ها گفتند مشتی بی‌خبرهر یکی از جهل عذری نیز گفتگر نگفت از صدر کز دهلیز گفتصدر بالای مجلس و دهلیز همان دالان یا آستانه خانه است، که در این بیت کنایه از سخنان ارزشمند را رها کردن و به حواشی پرداختن معنا شده است.شیخ عطار با زیرکی مثال‌زدنی، عذر و بهانه‌های تک‌تک مرغان را در مقابل هدهد بیان می‌دارد و برای جذاب شدن و کشاندن مخاطب تا انتهای داستان، شیرین سخنی می‌کند و خواننده را مشتاق‌تر می‌کند:گر بگویم عذر یک یک با تو بازدار معذورم که می‌گردد درازو این اوج هنرمندی داستان‌نویس ما یعنی شیخ عطار است که نمی‌خواهد خواننده را خسته کند بلکه او را تشنه‌تر کرده و می‌گوید که:اگر بخواهم به طور مفصل برایت بازگو کنم این بحث خیلی طولانی می‌شود آری هر کدام از پرندگان عذر و بهانه‌های بی‌دلیل آوردند به راستی این گونه افراد چگونه می‌توانند به سیمرغ برسند؟هر کسی را بود عذری تنگ و لنگاین چنین کس کی کند عنقا به چنگهر که عنقا راست از جان خواستارچنگ از جان باز دارد مردوارهر کسی که می‌خواهد با جان و دل به سیمرغ برسد و از عمق جان خواستار سیمرغ است باید که مثل یک مرد از جان خود بگذرد و این مهم‌ترین اصل عرفان در رسیدن به سیمرغ است.شیخ عطار به زیبایی تمام آنها را پند و نصیحت می‌دهد و می‌گوید که:چون نداری دانه‌ای را حوصلهچون تو با سیمرغ باشی هم چلهزمانی که حتی دانه‌ای برای رشد و پرورش خود در چینه‌دان خویش نداری چگونه می‌خواهی و چگونه می‌توانی چله‌نشینی نمایی و خود را برای رسیدن به سیمرغ آماده کنی؟ هر چقدر هم که در مقام و قدرت بالایی باشی.(حوصله: چینه‌دان مرغ و در اینجا طاقت و توانایی معنا شده است) آری مثال ها و دلایل محکم آوردند اما با این بهانه‌ها مرغان نمی‌توانند به سیمرغ برسند:چون تهی کردی به یک می پهلواندوستکانی چون خوری با پهلوانچون نداری ذره‌ای را گنج و تابچون توانی جست از گنج آفتابوقتی با یک نوشیدنی دل را از هر دغدغه‌ای پاک کردی و به یاد دوست نبودی، آن هم دوستانی که مانند قهرمان هستند، چه زمانی با تو خواهند بود؟ بدان که هیچگاه.. اگر چیزی از ارزش و زیبایی نداری چگونه می‌توانی از نور و زیبایی خورشید ذره‌ای به دست آوری؟چون شدی در قطره ناچیز و غرقچون روی از پای دریا تا به فرقزمانی که در یک قطره کوچک و ناچیز غرق می‌شوی یعنی خود را به امور بی ارزش مشغول می‌کنی گویی که از پا تا سر در دریا قرار داری اما به عمق دریا نمی‌توانی دست پیدا کنیز آنچ خود هست بوی نیستاین کار هر ناشسته روی نیستهر چیزی که از ویژگی‌های خود برخوردار است بویی ندارد و این کار تنها از دست کسانی برمی‌آید که ناپاک و ناپخته هستند.

زمانی که تمامی مرغان این سخنان را شنیدند همگی رو به هدهد کردند، هدهدی که از نظر آنان رهبر و مهتر مرغان بود و به او گفتند:

ما همه مشتی ضعیف و ناتوان هستیم و نمی‌توانیم به سیمرغ برسیم:

جمله مرغان چو بشنیدند حال

سر به سر کردند از هدهد سوال

کی سبق برده ز ما در رهبری

ختم کرده بهتری و مهتری

ما همه مشتی ضعیف و ناتوان

بی پر و بی بال نه تن نه توان

کی رسیم آخر به سیمرغ رفیع

گر رسد از ما کسی باشد رفیع

مهم‌ترین سوال در منطق‌الطیر و در میان مرغان پس از عذر و بهانه‌ها مطرح می‌شود که دلیل اصلی و در واقع بهانه اصلی برای مرغان است.!

نسبت ما چیست با او باز گوی

زان که نتوان شد معما راز جوی

و در واقع حرف دل خود را به زبان آوردند و گفتند که علت اصلی اینکه رغبت و میلی برای رفتن به سوی او نداریم به این دلیل است که نسبتی با او نداریم:

گر میان ما و او نسبت بُدی

هر یکی را سوی او رغبت بُدی

مرغان خود را در مقابل سیمرغ مانند مورچه‌ای می‌دانند در مقابل حضرت سلیمان که ته چاه گرفتار شده اند و می‌گویند که ما نمی‌توانیم به مقام پادشاه برسیم چرا که کار ما گدایی است و پادشاهی نمی‌توانیم:

او سلیمان است ما موری گدا

در نگر کو از کجا ما از کجا

کرده موری را میان چاه بند

کی رسد در گرد سیمرغ بلند

خسروی کار گدایی کی بود

این به بازوی چو مایی کی بود؟

بعد از مطرح شدن سوال اصلی و در واقع مهمترین سوال مرغان، هدهد آماده سخن گفتن و جواب این سوال می‌شود.

منبع : ایبنا