قالب شعر: {قالب شعر:35}
پاییز
باد پاییز وزید ، کبک در لانه خزید ابر با شمشیرش سینه دشت درید
برگ برخود لرزید از بلندای درخت رنگ زردش رو شد روی سبزش پوشید
چشمه ساران زمین کم رمق دلخسته چشم بر خنده ابر، دل پر از بیم امید
از پس خواب کویر جوی ها بیدارند مهر با رود چه گفت که چنین برجوشید؟
خواب شیرین درخت ، حس آرامش باغ رندی شانه باد ،گیسوی نازک بید
زلف آشفته خویش چون نماید خورشید مهر می باید کشت ،ناز می باید چید
شام نومیدی رفت صبح امید آمد همه جا روشن شد همصدا با خورشید
فصل عریانی باغ ، بوسه برگ از خاک همه در خلوت عشق غزل آرند پدید


