درمان درد
به فريادم برس درمان دردم
ز هجرانت نحيف و روي زردم
ز هرم آن وجود مهربانت
بده گرما به اين شب هاي سردم
چنان بي تابم و غرق تلاطم
كه گو يي با دل خود در نبردم
به ملك عاشقي حكم اين جنين است
تو ساكن در دل و من دوره گردم
كليد شهر دل افتاده دستت
كسي ديكر به دل وارد نكردم
قديس معبدعشقي برايم
ولي صادر نمودي حكم تردم
به رويم تا تو يك دم در گشايي
خدا را داده ام سوگند هر دم
شاعر يداله نجف نيا
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو