من و تو انزوای هم شدهایم
پاسدار دیار غم شدهایم
ساکت و سرد و پرآتش
لرزش نخلهای بم شدهایم
حاصل جمعمان فراموشی ست
ضرب و تقسیم بوده کم شدهایم
سوگوار خموش این نسلیم
زیر آن انحناش خم شدهایم
نوشداروی مرگ سهرابیم
پادزهر غم بوده سم شدهایم
در عبور از سقوط و تردیدیم
ما یکی گشته هم شدهایم
خسته از این همیشگی تکرار
همچو اسب خیال رم شدهایم
پاسدار دیار غم شدهایم
ساکت و سرد و پرآتش
لرزش نخلهای بم شدهایم
حاصل جمعمان فراموشی ست
ضرب و تقسیم بوده کم شدهایم
سوگوار خموش این نسلیم
زیر آن انحناش خم شدهایم
نوشداروی مرگ سهرابیم
پادزهر غم بوده سم شدهایم
در عبور از سقوط و تردیدیم
ما یکی گشته هم شدهایم
خسته از این همیشگی تکرار
همچو اسب خیال رم شدهایم
شاعر ولی بریم نژاد
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو