فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 6 مرداد 1403

وقت لطیف شن

باران اضلاع فراغت می شست من با شنهای مرطوب عزیمت بازی می کردم و خواب سفرهای منقش می دیدم من قاتی آزادی شن ها بودم من دلتنگ بودم در باغ یک سفره مانوس پ…

باران
اضلاع فراغت می شست
من با شنهای
مرطوب عزیمت بازی می کردم
و خواب سفرهای منقش می دیدم
من قاتی آزادی شن ها بودم
من دلتنگ بودم
در باغ یک سفره مانوس پهن بود
چیزی وسط سفره شبیه ادراک منور
یک خوشه انگور
روی همه شایبه را پوشید
تعمیر سکوت گیجم کرد
دیدم که درخت هست
وقتی که درخت هست پیداست که باید بود
باید بود
و رد روایت را تا متن سپید دنبال کرد
اما ای یاس ملون

گروه کتاب پایگاه خبری شاعر


منبع : درج