فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 28 دی 1403

پایگاه خبری شاعر

ودودخواه – تاریک روشن

یکی شب آنقدر تاریک و نورانی
به راهی از دو سو گشته چراغانی

اهالی خفته در آرام بسترها
نه هر کس را خبر حتی به یک آنی

که همسایه چه دارد نان شب آیا
خورد یک لقمه از دست خودش نانی

یکی کودک به دیواری ز بیماری
فغان در سر ، ندارد داد و درمانی

چه سان خوابیده ای اینک نگار من
که خفته در برت بیمار بی نانی

چه سوزان است سرما ای رفیق امشب
به راهی که عجب موج است و طوفانی

بیا با من ببین امشب حکایت ها
که اشک از دیده می باری چو بارانی

چه بینی این سراهای پر از دولت
دمی بنگر به بی دادی و سامانی

سرایی پر شکاف و درد بی درمان
یکی پیچان به خود از درد دیوانی

یکی نسخه شدی یکصدهزار تومان
بدون بستری و بی شفا دانی

(بنی آدم )چگونه شد یکی پیکر
بدین بی مهری و با این گهر بانی

چنین با بی خیالی های اجباری
نیایی سوی تاریکی و نادانی

که تاریکی به نادانی شرف دارد
ازیرا بی چراغی باشد حرمانی

ودودخواه از چه گویی گوهر سفته
اگرچه ناگزیر از آن چه گویانی


شاعر ودودخواه

بخش غزل | پایگاه  خبری شاعر


منبع: شعر نو