فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 25 تیر 1404

پایگاه خبری شاعر

ودودخواه – آهنگ خواب

نیمه شب فلسفه عشق غزل می خواند
و مر پیر خرابات به خود می خواند
مجلس عیش مهیاست مراقب باشید
اژدر نفس سفینه به فنا می راند
این جهان فانی و باقی همه رخسار نگار
کلّ شیٍ هالک الّا وجههُ می ماند
گورها کَنده شده قبلِ تولد همه را
عمر ، مقروض شده شعبده می رقصاند
یک نظر پشت سر انداز به بازیچه عمر
دستْ خونیم همه دایره ، گر ، چرخاند
زندگی سانِ حبابی ست خیالی به یقین
خانه بر روی حبابی به خیالی ماند
این همه رنگ و دغل یک سرِ سوزن نَبُود
مرز خلقت شده مجهول ، خدا می داند
ای بشر چرخه گردون چو قیاس است نگر
دائماً در نوسان ، چرخه خود می راند
خیز و آماده شو اکنون که تو را نوبت شد
فرصتی نیست و نبوده که نَبودَت کاه اَند
بر مزارم بنویسید ، خیالی بگذشت
تا خیال گذران وهم و خیالم داند
نیست در خلقت ما جز خرد و عقل به کار
عقل را بهر همین ، بر سر ، شاهانه نشاند


شاعر ودودخواه

بخش غزل | پایگاه  خبری شاعر


منبع: شعر نو