سید مصطفی سراب زاده
هیچ حواسم نبود…
دو فنجان قهوه ای را که ریختم
یکی کماکان روی میز می ماند…
بیخیال
گاهی حواس پرت می شود دگر
گاهی می نشیند به جای تو
و چایی شیرین تاروف می کند…
گاهی هم با تو پرت می شود
تو به سوی حواس
آن به سوی مُهر پرنگ روانشناسی ام
که خودرا با همین عصرانه تو سیر می کند….
اصلا همینو بس
هیچ نباشد، فنجانت آداب میز را قشنگ می کند…
چه می شود
دو قند هم بماند برای تو
شاید
فنجانت را هر روز خدا پر می کند…
هیچ حواسم نبود…..)
نویسنده: سید مصطفی سراب زاده
بخش شعر سپید | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران