اله یار خادمیان
همیشه دفتر مارا به عقده وا کردند
به نام نقد و مرمّت به ما جفا کردند
زمن چه بی خَدَمی رفت از ادب چه کمی
عروس شعر مرا زشت رو نما کردند
به جرم نغمه ی صبح و ترانه های بهار
پرم شکسته و در آتشم رها کردند
کشیده اند چراغ مرا به کوچه ی باد
چه بی هنر هنرانند این چرا کردند
همیشه اشک من از چشم های تو جاریست
هماره زنگ مرا با تو بی صدا کردند
غرور له شده ی ما دو باره خواهد رُست
به عشق بر دهد این گل که زیر پا کردند
خطوط فاصله را میتوان به هم پیوست
به کور چشمی آنها که ماجرا کردند
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران