به جمله جمله کتاب عشق
راهی جز این برایم نیست
راهی جز این برایم نیست
کسانی ز بی کسی ام پریشانند
نباید ز بی کسی ام گریست
بر این مرمت دل حکایت ،همت
بسان چو منی نباید زیست
به خسران گنه، تمام هستیم ،آتش
نه خواب بُوَد نه کابوس، چه دانم چیست
به خنده، خنده های اهمرن درون
جه فهمم، عجوزه ای، یا چو پریست
سری به سر ندارم، ز سرسری گناه
به گفته هاتف، عمری که سرسریست
شاعر نیما اسکندری
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو