فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 6 مرداد 1403

نگاهي كوتاه به کتاب حفره ها شاعر: گروس عبدالملكيان

نگاهي كوتاه به کتاب حفره ها

شاعر: گروس عبدالملكيان

كهكشانِ شعر امروز ايران را هزاران ستاره كوچك و بزرگ تشكيل مي دهد. اين كهكشان، از نظر حجم و تعدادِ ستاره ها، داراي طيف هاي گسترده اي است كه همه آنها در مدارِ خود، به دورِ مركز اين كهكشان مي گردند. گروس عبدالملكيان در اين كهكشان، ستاره كوچكي است كه قطعا نمي توان او را خورشيدِ اين مجموعه به حساب آورد. البته نه تنها گروس، خورشيدِ اين كهكشان نيست، بلكه شعر امروز ايران، به ويژه در دو سه دهه اخير، كهكشاني بدونِ خورشيد است و فضايش را فقط ابرهايي از گرد و غبار پوشانده اند.


با اين مقدمه خواستم تكليفم را در همين ابتدا با شعر گروس روشن كنم. همان طور كه گفتم، گروس از نظر من، ستاره اي كوچك در كهكشاني بزرگ است. اجازه دهيد با يك مقايسه، بحثم را ادامه دهم. شاملو در سنّ 32 سالگي (1336) دومين مجموعه اش را با عنوانِ «هواي تازه» منتشر مي كند. انتشارِ اين كتابِ شاملويِ جوان، جرياني تازه در بسترِ آرامِ رودخانه شعر ايران ايجاد كرد و او با اين شاهكارِ هنري، سنّتِ تازه اي را در كنارِ سنّتِ نيمايي پديد آورد. اكنون ببينيم گروس عبدالملكيان در همين سن و سال، در كارنامه شعري اش چه دارد؟! او در سنّ 31 سالگي (1390)- تقريبا هم سن و سال شاملو در زمان انتشارِ هواي تازه- مجموعه شعر حفره ها را منتشر كرد. به هيچ وجه نمي خواهم كتابِ حفره ها را با هواي تازه مقايسه كنم؛ يا گروس عبدالملكيان را با احمد شاملو؛ زيرا نتيجه اين مقايسه، از پيش معلوم است. من در اين مقايسه، در پيِ اثباتِ اين مساله بودم كه شعر گروس و امثالِ او در كهكشانِ شعر معاصر ايران، به دليلِ دوري از خورشيد شاملو و امثال او در اين كهكشان، ستارگاني بسيار كوچك و كم فروغ به نظر مي رسند. بنابراين، بي هيچ گمان، در اين داوري نخواستم از روي غرض ورزي اظهار نظر كرده باشم؛ فقط خواستم پيش از پرداختن به كتاب حفره ها، دورنمايي از جايگاه گروس در شعر معاصر ايران، ارائه دهم.

در تحليلِ كتاب حفره ها، نمي خواهم از ترمينولوژيِ نقد ادبي امروز استفاده كنم و ضمنا قصد ندارم حرفهاي ديگران را درباره اين مجموعه تكرار نمايم. همه آن حرفها و نقدها را به كنار مي نهم و سعي مي كنم كتاب گروس را بدون پيش زمينه ذهني بخوانم. اين مجموعه از 24 شعر كوتاه و بلند تشكيل شده است. از شعر «ملاقات» تا شعر «جا ماندنِ اتوبوس…» طيف هاي گوناگوني از شعر- شما بخوانيد نثر- در اين مجموعه ديده مي شود كه هركدام نماينده بخشي از روحيه شهري و سانتي مانتالِ گروس عبدالملكيان است. اگر بخواهيم در تحليلي آماري، تك تكِ واژگانِ شعر گروس را در اين كتاب بررسي كنيم، قطعا سهم بزرگي از آنها را كلماتي با مفاهيمِ شهري و مدرن تشكيل مي دهد؛ از اين نوع: كافه، مبل، مانيتور، باجه، پروژكتور،سكانس، ماهواره و غيره… بنابراين گروس بر خلافِ پدرش، كه شاعريست تقريبا طبيعت گرا، عناصر شعرش را در چارچوبِ زندگي شهري جست و جو مي كند و اين موضوع، يكي از ويژگي هاي شعر او در اين مجموعه است. پرداختن به زندگي هاي شهري در شعر، مطلقا نامطلوب نيست، مشروط بر اينكه مخاطب با چشم اندازهاي متنوعي در چارچوب همان زندگي روبرو شود. بهترين نمونه اين شعرها، شاهكارهاي فروغ فرخزاد است. فروغ در چارچوب زندگيِ شهري – عموما تهراني- دريچه هاي گوناگوني براي مخاطبانش مي گشايد و ما از آن دريچه ها به افق هاي متنوعي كه در شعر او وجود دارد، مي نگريم. اما موقعيتهاي زندگي روزمره در شعر گروس به چه صورت است؟ به قولِ اهالي سينما، لوكيشين هاي گروس عبدالملكيان در اين كتاب، از حدّ و حدود اتاق آپارتمانش فراتر نمي رود و حرفهايش در چارچوب ديالوگ يا مونولوگ هاي عاشقانه و گاهي نوستالژيك باقي مي ماند؛ يك نمونه از آنها، شعر ملاقات است؛ نمونه ديگر، شعر مرز و همين طور شعرهاي ديگر… 

شعرهاي گروس در اين كتاب، يكدست و يكنواخت نيست. در كنارِ شعرِ شاهكارِ «خواب»، شعر «دو نقطه» نيز ديده مي شود كه نمي دانم زيبايي اش در كجا پنهان است! جالب اينجاست كه عليرغم تئوري هاي شعر امروز كه تقريبا همگي بر روايت گريزي، تاكيد مي كنند؛ شعر گروس در اين مجموعه، روايت گراست. از همان شعر اولِ كتاب، يعني «ملاقات»، بيانِ روايت گر گروسِ وارد مي شود و تا شعر «مرز» ادامه مي يابد. البته اين شاعر به خوبي از عهده اين روايت ها برآمده است، به طوري كه شعر را تا حد روايت پايين نياورده بلكه روايت را تا حدّ شعر بالا برده است.
يكي از حرفهاي كليشه اي كه مدام درباره گروس عبدالملكيان تكرار مي شود، اين است كه او به ساده نويسي در شعر روي آورده است. من در اينجا نمي خواهم وارد بحثِ ساده نويسي در شعر شوم؛ به طور كلي جريانِ ساده نويسي در همه ادوارِ شعر فارسي، در كنار جريانِ استعاره گرا، وجود داشته است. بنابراين گفته هاي شمس لنگرودي كه خود را رهبرِ معنويِ ساده نويسانِ دهه هفتاد معرفي مي كند، چيزي است شبيه به يك ادعا. زبانِ گروس عبدالملكيان در كتاب حفره ها، زباني ساده و بي پيرايه است. البته هميشه اين زبان ساده، نمي تواند زيبا و هنري باشد، همان طور كه گروس در اين مجموعه، با شيب ملايم، از ساده نويسي به ساده انگاري در زبان مي رسد.

مايل بودم تك تكِ شعرهاي گروس را در اين كتاب، از نظر رتوريك و زبان شعر بررسي كنم و مباحثم را با مثال هايي از شعرهاي او همراه سازم. اكنون فرصت اين كار را ندارم اما اميدوارم در آينده اي نزديك بتوانم به اين موضوع بپردازم. در پايان بايد گفت: هرچند گروس عبدالملكيان از شاعرانِ متوسطِ شعر امروز است اما مطمئنا با كسبِ تجربه هاي بيشتر، مي تواند يكي از شاعرانِ خوب و آينده دارِ ايران باشد.

نویسنده:رضا عبدالملکی

برگرفته از وبلاگ رضا عبدالملکی