فرهنگی، هنری و ادبی

امروز : 22 تیر 1404

پایگاه خبری شاعر
نه قندت خواهم و نه گندت
Uploaded Image

موقعیت در نقشه ادبی : شاعران ایلام

قالب تخصصی اشعار : رباعی

قالب شعر: رباعی


یک مرد بود که از بخت خرابش عاشق یک یار بی وفا شد
چشم باز کرد و دید بی مریضی دچاره سل و طاعون و وبا شد
نمی‌دانم چرا عاشقان با همه پاکی اینچنین مغضوبند
عشق پاکش همچون پول پاکه زحمتی از بهرِ ربا شد

یک روز مرا گفت برای این بخت سیاهم شعر می نویسی؟
گفتم دستم بهر کین بر قلم نرفته ؛ گویم و تو می نویسی
.
.
.
.
دگر نه آن یک حبه قندت خواهم و نه آن بیشمار گَندت
با هزار جان کندنی ؛ جدا شدم از آن حصار و بندت

گاهی جگر چنان میسوزد که زبان جز بر آه و نفرین نچرخد
حتی فرهاد باشی و زنده مانی ؛ جز لعن در افکارت نگردد

به تنهایی تمام بدی های جهان را عیان نمودی
یقین دارم اگر باز فرصت بد کردنی بود همان نمودی

اشتباه کرد هر که گفت فاصله عشق و نفرت یک تار موست
هزاران سیاهی از وجودت نمایان کردی تا به نفرتم رساندی
مانده در کار خدا چطور این همه سیاهی را یکجا در تو نهاده
گناهت آنجاست مرا از هر چه هم جنس خود به عبرتم رساندی

این همه نفرت رو چطور در چشم کوچکی من جا دهم
گر روزی اتفاقی دیدم تو را  ؛  آنرا تحویل یکجا دهم

از آن کوچه گذشتم و باز هم یکی یکی در ذهن مرور شد
که عشق برای تو بازیچه و یک خیابان محضِ عبور شد

گویند این چرخ و فلک جز در مسیر بر زمین کوفتنت نچرخد
تو بر خاک سیاهم نشینی عمری که بر باد دادی بر نگردد

اما برای تسلی این قلبی که بارها سوزاندی یک چیز گرو دارم
طلب میکنم آن را هر روز با آه و آیه ای که در جلو دارم
چه روزهایی که از زنده بودنم در عذاب بودم
از جان سیر شدن هایی که بر سرم آوردی برایت آرزو دارم
.
.
.
.

شعر که تمام شد مرد با اشک بی امانی رهسپار شد
چنان رنگ از رخسارش رفته بود که گویی جانش به احتضار شد
نمی داند این مردِ نگون بخت
همچون هزاران عاشق دیگری قربانیِ این جَبره به اختیار شد

شعر : علیرضا دربندی


آثار دیگر شاعر :

اشعار شاعران