در جوی زمان در خواب تماشای تو می رویم سیمای روان با شبنم افشان تو می شویم پرهایم ؟ پرپر شده ام چشم نویدم به نگاهی تر شده ام این سو نه آن سو یم و در آن…
در جوی زمان در خواب تماشای تو می رویم
سیمای روان با شبنم افشان تو می شویم
پرهایم ؟ پرپر شده ام چشم نویدم به نگاهی تر شده ام
این سو نه آن سو یم
و در آن سوی نگاه چیزی را می بینم چیزی را می جویم
سنگی می شکنم رازی با نقش تو می گویم
برگ افتاد نوشم باد : من زنده به اندوهم ابری رفت من کوهم : می پایم من بادم : می پویم
در دشت دگر افسوسی چو بروید می ایم می بویم
سیمای روان با شبنم افشان تو می شویم
پرهایم ؟ پرپر شده ام چشم نویدم به نگاهی تر شده ام
این سو نه آن سو یم
و در آن سوی نگاه چیزی را می بینم چیزی را می جویم
سنگی می شکنم رازی با نقش تو می گویم
برگ افتاد نوشم باد : من زنده به اندوهم ابری رفت من کوهم : می پایم من بادم : می پویم
در دشت دگر افسوسی چو بروید می ایم می بویم
گروه کتاب پایگاه خبری شاعر
منبع : درج
منبع : درج