* جانِ جان *
ای جانِ جان کجایی؟ ، من بی تو جان ندارم
باز آ که بی تو جایی ، در این جهان ندارم
در راه ماندم اینک ، با کوله بار سنگین
گم کرده راه مقصود ، از تو نشان ندارم
باز آی و چهره بنما ، راه و نشانه ام باش
دیگر یقین به کارِ ، حدس و گمان ندارم
در این کویر سوزان ، جانم به لب رسیده
جز چترِ رحمتِ تو ، من سایبان ندارم
آتش گرفته جانم ، یک جرعه ام بنوشان
جز چشمه سارِ عشقت ، آتش نشان ندارم
خشکیده برگ وبارم ، در این زمینِ تشنه
گویی ثمر برای ، آیندگان ندارم
ای باغبانِ هستی ، یکدم به من نظر کن
در باغِ دل بجز تو ، من باغبان ندارم
تو در میان جان و ، من سر به آسمانها !؟
دیگر امیدِ واهی ، بر آسمان ندارم
در آزمونت ای جان ، شاگرد آخرم من
آمادگی برای ، این امتحان ندارم
نعمت الله احسانی بنافتی (احسان)
۹ مرداد ۹۶ – تهران
شاعر نعمت الله احسانی بنافتی (احسان)
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو