ناگهان سمت چپ پیراهنم آتش گرفت
سوختم، گلهای روی دامنم آتش گرفت
سوختم، گلهای روی دامنم آتش گرفت
آتش پایان دی آوار شد روی سرم
تا ابد دیماه و ماه بهمنم آتش گرفت
پیش چشمم دست های مهربانت سوختند
نه،،،، پناهم پیش چشم روشنم آتش گرفت
تو نباشی من خودم را زنده میخواهم که چه؟
من چه میگویم ؟ تو رفتی این ؛منم ؛آتش گرفت
زندگی در برزخ بودن، نبودن ساده نیست
جان چه معنا میدهد، وقتی تنم آتش گرفت
بر سر پیمان نماندی و دلم را سوختی
دل درون سینه بعد مردنم آتش گرفت
#نسیم_سحری
شاعر نرگس سلمانیان(نسیم سحری)
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو