علی سپهرار
بال طوقی به بلندای طلوع
حوض را بر هم زد!
چینِ آب از نوک گیسوی پری
به موزاییکِ ترک خوردۀ پاشویه چکید
من و سودای بلوغ ، به بهای همه دُردانِگیَم ،
به تراشیدنِ یک رخصتِ شر دست زدم !
شیشۀ پنجره را ها کردم ،
که پری جیغ کشید و به شتاب ،
به شب و پیکر شاتوت همی برد پناه ،
سایه تا تربتِ دیشب ز سحر بدرقه شد؛ تا دیدم :
نردبام از سر دیوار بلند
صبح را روی زمین می آرد!! *
***************
نردبام از سر دیوار بلند ؛ صبح را روی زمین می آرد : سهراب سپهری
علی سپهرار
اثیر
بخش شعر سپید | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران