من مانده ام و سکوتی که تلخ و دلگیر است
دلم ز قامت زرد ترانه ها سیر است
زمان ز بس که خروشید و تند گذشت
برای ماندن و گفتن زمان من دیر است
خدای ساکت خوبم، چگونه دریابم
دلم ندیده تو را سخت بر دلت گیراست
همیشه از سخنان غریبه رنجیدم
همیشه فکرمن آشوب. و سخت دلگیراست
خدای ساکت خوبم، چگونه برگویم
دلم ز ماندن و بودن خزانه ای سیر
است
دلم ز قامت زرد ترانه ها سیر است
زمان ز بس که خروشید و تند گذشت
برای ماندن و گفتن زمان من دیر است
خدای ساکت خوبم، چگونه دریابم
دلم ندیده تو را سخت بر دلت گیراست
همیشه از سخنان غریبه رنجیدم
همیشه فکرمن آشوب. و سخت دلگیراست
خدای ساکت خوبم، چگونه برگویم
دلم ز ماندن و بودن خزانه ای سیر
است
شاعر نرجس نقابی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو