من آن شعرم که در چشم شما ، ناخوانده مانده
همان بیتی که جا مانده ز جـا ، ناخوانده مانده
از آن روزی که بردل نقش عشقی را کشیدم
شدم آزاده از زندان رها ، ناخوانده مانده
چه زخمانی به دل دارم نهان از روزگاران
جراحتهای قلبم بی دوا ، ناخوانده مانده
به ناحق دار عاشق را به پا کردند ، آسان
و چون حلاج بر داری فنا ، ناخوانده مانده
نه آن زاهد نی ام رشک و ریا باشد مرامش
چنان پیرم که در راه وَلا ، ناخوانده مانده
سری ساجد که بر عشق و وفا بودش ارادت
زدند این نارفیقان از قفا ، ناخوانده مانده
ندارم چاره جز لب را فرو بستن ز شِکوه
که بی جرم از شکستن درخفا ، ناخوانده مانده
بخوان دلواژه هایم را ز آلامم بدان که
من آن شعرم که در چشم شما ، ناخوانده مانده
پ.ن
… ……… ……..
……. ……… ……….. ..
….. ……
… .
برای شما که راز و قداست نقطه ها را میدانید
فقط به نام عشـق بخوانید و بس .
۹۶/۸/۳۰
#هدیه
شاعر ندا غفارزاده (هدیه)
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو