طارق خراسانی
دلم را بُرده موجِ چشمِ ماهی
مگیر از من نگاهش را الهی
عجیب این پیرِ عاشق می رُباید
دل و بر دل ندارد یک نگاهی!!
به آهِ آتشینِ سینه سوزم
مبادا در دلش یارب که آهی
ورا خوانم به یک بوسه… وگرنه
ندارم جز خدا پُشت و پناهی
اگر در پرده با نامش ستم شد
ندارد ماهِ من هرگز گناهی
عجیبا جان شده رامِ نگاهش
نگیرد آهوی دل را سپاهی!!
بگو طارق چه می خواهی تو از عشق؟
دعای پیرِ جان را، گاه گاهی
1 اسفند 1393 طارق خراسانی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: سایت شعر ایران