توشیرین تر زشیرینی منم مجنون تر از فرهاد
ولی افسوس هزار افسوس شده طرحی دگر ایجاد
ولی افسوس هزار افسوس شده طرحی دگر ایجاد
زنم گر تیشه بر کوهی ببیند هر که می گوید
به دنبال چه میگردی؟صدا آید زهر ابعاد
نسیم صبحگاهی کو بگویم راز دل بر او
همه لب تاب همه گوشی همه کذب و همه همه ایراد
مریدان هوس خود را به شیرین پاک می خوانند
مجازی های بی وجدان به هر سمتند مثل باد
دل بیچاره شیرین ودو صد فر هاد قلابی
هزاران دام در یک بام از این بی داد ها ای داد
نوشتم من بیا شیرین منم فرهاد مجنونت
نوشته پیش پای تو همه دادند این اسناد
بگو من از کجا دانم تویی اصلم تویی نابم
مرا از خود مکن بی خود برو ای خانه ات آباد
بلی من ماندهام اکنون غم و پروانه وبلبل
ندانستم به چه جرمی مرا بردست یار از یاد
رود ناصر به هر محفل فقط گوید کلام دل
خداوندا کجاو کی شود مرغ دلم آ ز اد
شاعر ناصر پورصالحی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو