در میخانه به روی همه باز است به من چه
ساقی میکده بر رهگذران محرم راز است به من چه
ساقی میکده بر رهگذران محرم راز است به من چه
هر که را مونس و یاریست در این میکده ها
سرو هر کس به خودش لایق ناز است به من چه
هر کجا می نگرم حبس و قفس می بینم
بر درونش چه قناری و چه غاز است به من چه
زندگی می گذرد روی زمین در هر کو
انتها دارد هر آغازو هر آواز به من چه
بر سلاطین و گدایان نظری افکندم
سر دل ازبر که سوزو گداز است به من چه
می رود هرکه به کویی هدفش نا معلوم
بحر وارد شدنش مهرو جواز است به من چه
خبر از هر کس و ناکس برسد در هر جا
آن خبر از یمن و چین و حجاز است به من چه
ناصراز هیچ کسی شکوه ندارد به دلش
دست خود صبح ومسا و کاغذ و ساز است به من چه
شاعر ناصر پورصالحی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو