این قلم دردِ مرا
بر لوحِ دفتر می زند..
چون کبوتر
بر لبِ بامِ شما پر می زند…
بر لوحِ دفتر می زند..
چون کبوتر
بر لبِ بامِ شما پر می زند…
هرنگاهِ عاشقی را
در خودش جا می کند…
این چنین
برهر دلِ دیوانه ای سر می زند…
یک نفر شعرِ مرا می خواندو
رد می شود…
دیگری با واژه ها
بر سینه خنجر می زند…
عاقلان و عاشقان
صد قرن درگیرِ همند…
باز هم عشق آیدو
او حرف آخر می زند…
هیچکس انگار ننشیند
به پای صحبتم….
لال حرفش را فقط
با آدمِ کر می زند..
هرکسی
در پیله ی دردِ خودش زندانی است..
حرفِ دل را شاعری
با دیده ی تر می زند…
#نازنین_عرفانیان
شاعر نازنین عرفانیان
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو