مینا زردادخانی – برای تو!

چشمان خمار دشت ميشكست
وقتي كه نفس ميكشيد در هواي تو

دوباره هواي باران گرفته است
در كوچه گام هاي آشناي تو

كابوس هاي موجي ام درخواب و بيداري
لالائي شبانــــه ام… موج صداي تو

خواب ديده ام دلم را قدم زنان
در سكوت خيابان پا به پاي تو

گر باشد آغوش تو حتي براي خاك
آماده ام كه بميرم به جاي تو

يك لحظه نيست كه نباشي در ياد من
ان لحظه لحظه هاي عمرم فداي تو

اي تو همـــــه آرام و قرار من
امروز تكيه گاه بيقراري ام شانه هاي تو

گفتي كه شرط عاشقيست كه بگيرد دلي
اما كجاست ان “دل”؟ كه بگيرد براي تو؟