شود آیا که دمی بهر خدا باز آیی
بنگری حال دل و عقده گشا بازآیی
اگر از وسوسه ی حرف رقیبان رفتی
نازنینا چه شود در بر ما بازآیی
اغنیا و حکما، فخر فروشان دیدی
وقت آن نیست کمی پیش گدا باز آیی
روزها دیده ی خونبار، تو را می جویم
در نماز شبم این است دعا بازآیی
نیست امّید که آیی و وفادار شوی
راضی ام یار که حتی به جفا باز آیی
یاد باد آن سحری خواب بیامد در چشم
دیدمت با طرب و شور و نوا بازآیی
پیر گشتم غم و اندوه به دل شد جاری
از تو پرسید جوانا تو چرا بازآیی
باز شب آمد و یادت، شده یاسین بی تاب
و امیدش همه این است صبا بازآیی
بنگری حال دل و عقده گشا بازآیی
اگر از وسوسه ی حرف رقیبان رفتی
نازنینا چه شود در بر ما بازآیی
اغنیا و حکما، فخر فروشان دیدی
وقت آن نیست کمی پیش گدا باز آیی
روزها دیده ی خونبار، تو را می جویم
در نماز شبم این است دعا بازآیی
نیست امّید که آیی و وفادار شوی
راضی ام یار که حتی به جفا باز آیی
یاد باد آن سحری خواب بیامد در چشم
دیدمت با طرب و شور و نوا بازآیی
پیر گشتم غم و اندوه به دل شد جاری
از تو پرسید جوانا تو چرا بازآیی
باز شب آمد و یادت، شده یاسین بی تاب
و امیدش همه این است صبا بازآیی
میثم فریوری(یاسین)
96/04/22
شاعر میثم فریوری
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو