لحظه های ناب و شورانگیز میخواهد دلم
خسته از رنگ ولعاب کهنه ی قاجارها
انقلابی دیگر از تبریز می خواهد دلم
من نشان دردهای بی سرانجامم بیا
التیامی ساده و یکریزمیخواهد دلم
دلشکسته ،خسته وتنهاشبیهه شاه زند
قدرتی افزونتر از پرویز می خواهد دلم
لب فرو بستم اگر در انزوای بیکسی
وصف چشمانت زبانی تیز می خواهد دلم
ظهر گرماخیز در اهواز عمری بیقرار
سوختم از دوریت ، پاییز می خواهد دلم
لحظه ای زیباتر ازسرریزاحساس تونیست
سیب رویت سرخ و سحرآمیز می خواهد دلم….
….
صدا،
دوربین..،
حرکت…،
دوباره برایم فیلم بازی کن
من پای ثابت تمام فیلمهایت بودم ،
دوباره بازی کن،،
ولی اینبار
منتقدانه وباچشمانی پر از درد برای اخرین بار به تماشایت مینشینم بر صندلی سینمای خاطراتم
شاید ارام و بیصدا در حوالی خودم غرق شوم
وقتی
میدانم سیمرغ بلورین نقشهایت
مرا
برای همیشه
به قله قاف نبودن میرساند…
میثم.دانایی
یه روزی/ یه ماهی/ یه سالی…
شاعر میثم دانایی
بخش غزل | پایگاه خبری شاعر
منبع: شعر نو