سینه هایت هرزه لایی می کنند
چون عروسان خودنمایی می کنند
با پروبالی که با هم می زنند
عقده هایم را هوایی می کنند
در نیازی خشمگین و آزمند
شهوت من را گدایی می کنند
دست هایت قفل چون قلاده ای
بر گلوگاهم خدایی می کنند
چشم هایت خیره در چشمان من
بي صدا رقصی دوتایی می کنند
بوسه هایم در نبردی هولناک
با لبت زورآزمایی می کنند
دست هایم چون دو اختاپوس مست
بر تنت فرمانروایی می کنند
در هجومی بی امان و سهمناک
روی خون کشورگشایی می کنند
کاهنان معبد آغوش من
زنده ات را مومیایی می کنند

